فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 420


درباره من
مادر .....
مادر..... مــــــادر من فقط یک چشم داشت. من از اون متنفر بودم … اون همیشه مایه خجالت من بود. اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت. یک روز اومده بود دم در مدرسه که منو به خونه ببره خیلی خجالت کشیدم. آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه؟ روز بعد یکی...
تاریخ درج: ۹۱/۰۴/۰۳ - ۱۰:۱۴ ( 26 نظر , 659 بازدید )
دوست منی
به سلامتی بهروز وثوق که گفت:(رفیق)آلوچه نیست,بهش نمک بزنی.پسر همسایه نیست بهش,کلک بزنی.دختر نیست,بهش چشمک بزنی.(رفیق)مقدس باید جلوش زانو بزنی .... من که حاضرم جلوی تو رفیق زانو بزنم ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۴/۰۳ - ۱۰:۱۱ ( 13 نظر , 462 بازدید )
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
کاربران آنلاین (3)